یادداشت های یه آسمونی
امشب آسمان بارانیست و باران زیباست باران را دوست دارم و تصور میکنم باران نیز مرا دوست می دارد. باران! این دوست داشتن را دوست می دارم زیرا که پیوندیست بین من و تو پیوندی به وسعت آبی آسمان و سپیدی ابرها. این را می نویسم تا به تو بپیوندم چون پیوند تو نا گسستنی ترین پیوندهاست. باران! تو ای فراتر از همه ی وجود و ای پاک ترین مقدسات آسمانی امشب بر من ببار می خواهم امشب از تمام شبهای عمرم پاک تر بشوم.... بر من ببار می خواهم امشب آخرین شب دلتنگیم باشد. بر من ببارکه شاید از پاکی و روشنایی تو گل وجودم دوباره جان گیرد.گلی که دست پشیمانیم گلبرگهایش را پرپر کرده است. دلم امشب تاریک است شمع وجودش را سردی نفسهای مسافر طرد شده خاموش کرده . امشب جرعه ای عشق می خواهم برای روشنای اش. باران! ای بهترین بهانه برای اشکهای شبانه ی من ای طلوع دوباره عشق بر من ببار و مگذار غبار غم همچنان بر تن خسته ام بماند
عشق یعنی یک سلام و یک درود دلم هوس عبادت کرده نه در ستایشگاه آدمیان و نه به شیوه همه ادمیان دلم هوس عبادت کرده بین دو نم باران دلم هوس عبادت کرده ...... جاری باشید مابه دنیا نیومدیم که به اونچه خواست خودمونه برسیم
ما به دنیا اومدیم تا به اونچه خواست خداست برسیم
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن بدست
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی با پرستو پرزدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی مستی و دیوانگى
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دلسوخته
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی سوز نی آه شبان
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحطه های ناب ناب
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی با جهان بیگانگى
این واقعه در روز 4 ماه اوت و زمانی فاش شد که یک کارمند دیگر کلیسا صبح زود به کلیسا رفته و اتوموبیل متهم را در پارکینگ کلیسا مشاهده میکند. وی در داخل کلیسا متوجه چند قوطی آبجو خالی میگردد و پس از آن در سردخانه کلیسا که در زیر زمین آن واقع شده متوجه میشود که درب یک تابوت در جای خود قرار ندارد. وی به آشنایی که در یک دفتر کفن و دفن مشغول به کار است تلفن میکند و پس از آن نیز مشخص میگردد که به جسد زن مرده ای که در تابوت قرار داشته تجاوز شده است. در این زمان متهم سریعا کلیسا را ترک میکند. تحقیقات حاکی از آن است که جسد این زن به سالن اصلی کلیسا و در محلی که قوطیهای آبجو در آن یافت شده است برده شده و در آنجا مورد تجاوز قرار گرفته و سپس مجددا داخل تابوت قرار داده شده است. گفته میشود جسد این زن بصورتی در تابوت قرار داده شده است که به خودی خود گواه انجام تجاوز بوده است. خویشاوندان این زن درگذشته از این واقعه شدیدا برآشفته هستند.
قرار است یک کالبد شکافی جدید بر روی جسد این زن صورت گیرد. بررسیهای اولیه پرونده های مربوط به اینگونه جرایم که در اصطلاح قانونی "نقض آرامش گور" خوانده میشود در سوئد کاملا محرمانه است و تحت قانونی بنام "حفاظت از دسترسی" قرار میگیرد. معنی این قانون که در موارد بسیار نادر مورد استفاده قرار میگیرد این است که تنها افرادی که بصورت مستقیم در رابطه با پرونده قرار دارند به اطلاعات درون پرونده دسترسی خواهند داشت. اجرای این مقررات عمدتا جهت حفظ امنیت فرد متهم صورت میگیرد.
دادستان ایوا مورن با اشاره به محرمانه بودن پرونده از ارائه هر گونه اطلاعاتی در این زمینه خودداری ورزیده است. متهم سالها بعنوان کارمند کلیسا مشغول به کار بوده است. اکنون این نگرانی وجود دارد که متهم قبلا نیز دست به چنین عملی زده باشد. متهم علاوه بر تجاوز به جسد, همچنین به چند فقره دزدی قبلی از اشیای عتیقه کلیسا نیز اعتراف نموده است. وی روز سه شنبه به حکم دادگاه بدوی وستر مان لند تا تکمیل پرونده و تشکیل دادگاه اصلی کماکان در بازداشت باقی نگاه داشته شد.
نزدیکی جنسی با جسد مرده در اصطلاح علمی آن "نکروفیلی" نامیده میشود و به افرادی که دست به این عمل میزنند "نکروفیل" اطلاق میگردد. مجازات جرم "نقض آرامش گور" در سوئد از جریمه نقدی تا دو سال زندان است. در قوانین مربوط به "نقض آرامش گور" در سوئد از جمله آمده است: "فردی که بصورت غیر قانونی جسد یک انسان درگذشته و یا خاکستر وی را به محل دیگری انتقال دهد, به آن صدمه رسانده و یا مورد بی احترامی قرار دهد به حداقل جریمه نقدی و حداکثر دو سال زندان محکوم خواهد گردید".
صدای آب می آید، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟
لباس لحظه ها پاک است.
میان آفتاب هشتم دی ماه
طنین برف، نخ های تماشا، چکه های وقت.
طراوت روی آجرهاست، روی استخوان روز.
چه می خواهیم؟
بخار فصل گرد واژه های ماست.
دهان گلخانه فکر است.
***
سفرهایی ترا در کوچه هاشان خواب می بینند.
ترا در قریه های دور مرغانی بهم تبریک می گویند.
***
چرا مردم نمی دانند
که لادن اتفاقی نیست،
نمی دانند در چشمان دم جنبانک امروز برق آب های شط دیروز است؟
چرا مردم نمی دانند
که در گل های ناممکن هوا سرد است؟