وحید - یادداشت های یه آسمونی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های یه آسمونی

 بار خدایا بنده را نه چون و چرا در کار تو دانشی و نه کس را بر تو فرمایشی ، سزا ها همه تو ساختی و نوا ها همه تو ساختی ، نه از کس بتو و نه از تو به کس ، همه از تو بتو ، همه توئی و بس ، خلایق فانی و حق یکتا به خود باقی است.


نوشته شده در پنج شنبه 87/10/26ساعت 2:10 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


دنیای اعداد بسیار زیباست و شما می توانید در آن شگفتیهای بسیاری را بیابید. در میان اعداد برخی از آنها اهمیت فوق العاده ای دارند، یکی از این اعداد که سابقه آشنایی بشر با آن به هزاران سال پیش از میلاد میرسد عددی است بنام "نسبت طلایی" یا Golden Ratio.

پاره خطی را در نظر بگیرید و فرض کنید که آنرا بگونه ای تقسیم کنید که نسبت بزرگ به کوچک معادل نسبت کل پاره خط به قسمت بزرگ باشد. به شکل توجه کنید. اگر این معادله ساده یعنی a2=a*b+b2 را حل کنیم (کافی است بجای b عدد یک قرار دهیم بعد a را بدست آوریم) به نسبتی معادل تقریبا" 1.61803399 یا 1.618 خواهیم رسید.

شاید باور نکنید اما بسیاری از طراحان و معماران بزرگ برای طراحی محصولات خود امروز از این نسبت طلایی استفاده می کنند. چرا که بنظر میرسد ذهن انسان با این نسبت انس دارد و راحت تر آنرا می پذیرد. این نسبت نه تنها توسط معماران و مهندسان برای طراحی استفاده می شود بلکه در طبیعت نیز کاربردهای بسیاری دارد که به تدریج راجع به آن صحبت خواهیم کرد.

اهرام مصر یکی از قدیمی ترین ساخته های بشری است که در آن هندسه و ریاضیات بکار رفته شده است. مجموعه اهرام Giza در مصر که قدمت آنها به بیش از 2500 سال پیش از میلاد می رسد یکی از شاهکارهای بشری است که در آن نسبت طلایی بکار رفته است. به این شکل نگاه کنید که در آن بزرگترین هرم از مجموعه اهرام Giza خیلی ساده کشیده شده است.

مثلث قائم الزاویه ای که با نسبت های این هرم شکل گرفته شده باشد به مثلث قائم مصری یا Egyptian Triangle معروف هست و جالب اینجاست که بدانید نسبت وتر به ضلع هم کف هرم معادل با نسبت طلایی یعنی دقیقا" 1.61804 می باشد. این نسبت با عدد طلایی تنها در رقم پنجم اعشار اختلاف دارد یعنی چیزی حدود یک صد هزارم. باز توجه شما را به این نکته جلب می کنیم که اگر معادله فیثاغورث را برای این مثلث قائم الزاویه بنویسم به معادله ای مانند phi2=phi+b2 خواهیم رسید که حاصل جواب آن همان عدد معروف طلایی خواهد بود. (معمولا" عدد طلایی را با phi نمایش می دهند)

طول وتر برای هرم واقعی حدود 356 متر و طول ضلع مربع قاعده حدودا" معادل 440 متر می باشد بنابر این نسبت 356 بر 220 (معادل نیم ضلع مربع) برابر با عدد 1.618 خواهد شد.

کپلر (Johannes Kepler 1571-1630) منجم معروف نیز علاقه بسیاری به نسبت طلایی داشت بگونه ای که در یکی از کتابهای خود اینگونه نوشت : "هندسه دارای دو گنج بسیار با اهمیت می باشد که یکی از آنها قضیه فیثاغورث و دومی رابطه تقسیم یک پاره خط با نسبت طلایی می باشد. اولین گنج را می توان به طلا و دومی را به جواهر تشبیه کرد".

تحقیقاتی که کپلر راجع به مثلثی که اضلاع آن به نسبت اضلاع مثلث مصری باشد به حدی بود که امروزه این مثلث به مثلث کپلر نیز معروف می باشد. کپلر پی به روابط بسیار زیبایی میان اجرام آسمانی و این نسبت طلایی پیدا کرد.

"الا بذکرالله تطمئین القلوب"

 


نوشته شده در پنج شنبه 87/10/26ساعت 1:59 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


انسان کامل بودن یعنی دست کشیدن از تمام عادات و احساسات مثبت و منفی و اختیار کردن سرشتی نا شناخته و متفاوت با نفس. این تغییر با شعله کشیدن نور الهی در قلب انسان آغاز میشود تغییری کامل که در ذهن و درسلول های مغز و در ذره ذره بدن صورت میگیرد و انسان را تبدیل می کند به موجودی با جسمی سبکتر و شفافتر . پرده ها کنار می رود و دیدگاه قاطع و معین می شود و همه چیز دیده و شناخته می شود. بر اساس نظریه های عرفانی رایج این امکان برای آدمی وجود دارد که در این بعد کاملا متفاوت از شعور و آگاهی همه چیز باشد. وقتی دانه یا نی شکافته می شود ظاهرا درون آن چیزی نیست اما همین هیچ جوهر درخت است لذا درست به همین ترتیب میلیونها سال قبل از انفجار بزرگ هیچ چیز جوهر همه چیز بوده است. این حالت که هیچ قانون یا تجربه مادی در مورد آن صادق نیست در صوفی گری تقدیر شخصی نامیده میشود که قابل درک توسط هیچ انسانی نیست ولی خود نمیتواند از محضر خدای تعا لی مخفی باشد.

خداوند در تنهایی مطلق زمانی که گنجینه اسرار بود رو به خود کرد و عظمت این جوهر و عشق را پراکند او خواست که این گنجینه کامل شناخته شود و نور خود را خلق کرد این شکل کاملی بود که شعور الهی را منعکس می کرد.  دین اسلام این نور را نور محمد (ص)می نامد ولی مقصود از آن نور تمام پیامبران, قدیسین بودایی,مسیحی,صوفی و نور انسان کامل است این نور الهی که بر اساس قوانین الهی شکل می گیرد حتی قابل تصور هم نیست و جوهر تمام معنویات و شعله همیشه جاوید زندگی است ما قادر به تشخیص این جوهر که شکل کامل و بی نقص خداوند است نیستیم.

این نور مانند دیگر منابع مادی قابل لمس نیست در این نور همچنین حیات روح انسان قرار دارد. خداوند وقتی برای آفرینش چیزی اراده می کند فرمان می دهد: باش و فرمان او فورا اجرا میشود (کن فیکون)این فرمان باش فقط در اختیار خداوند است. روح الهی ان را دریافت نمود, فرود امد و جهان شروع به شکل گیری کرد. و در نخستین ثانیه های این انفجار اتمها شکل گرفتند وبا پیوند اتمها خورشید  ستارگان و جهان تشکیل شدند روح الهی از وجود متعالی به جهان مادی هبوط کرد و قدم به جهان ماده گذاشت اما فقط انسان در شکل و شمایل خداوند افرید شد یعنی خداوند از روح خود فقط در وجود انسان دمید. کوتاه سخن اینکه انسان از یک ساختار روحانی برخوردار است که به این دنیای مادی تعلق ندارد. بر طبق نظر قصوب این روح خود واقعی انسان را تشکیل میدهد و از دنیاهای دیگر یعنی دنیای ارواح و دنیای فرشتگان درجه به درجه به این جهان هبوط کرده است و با پوشیدن لباس جسم در این جهان قالب عینی یافته است.

برای روحی که به این جهان تعلق ندارد خیلی طبیعی است که آرزوی وطن خود را داشته باشد. انسان در دنیای مادی خود را با جسم یکسان میداند و در واقع تمایل به اموال, مقام, شهرت وقدرت دارد و این در جدایی او نهفته است. این درد جدایی یک روز چنان در شخص انباشته می شود و او را در بر میگیرد که او را به مویه وزاری وا میدارد چگونه میتوان زاری نکرد ؟ چرا که جایی که پشت سر گذاشته شده محضر یگانگی وعظمت خداوند است. که نی نماد و نشانه روحی است که از وطن واقعی خود دور افتاده است نی با صدای نافذ, غم انگیز و محزونش به خداوند شکایت میبرد و می خواهد به نیستانی که از آن جدا شده باز گردد.

با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست          بی هیچ زبان ناله و فریاد ز چیست

نی گفت ز شکر لبی بریدند مرا                بی ناله و فریاد نمیتوانم زیست

مراحل طی شده تا ورود به قالب انسان پس از ترک محضر خدا شبیه مراحل طی شده از بریدن نی از نیستان تا تبدیل ان به ساز نی است .

نایی ببرید استاد از نیستان          با هفت سوراخ و ادمش نام نهاد

ای نی تو از این لب امدی فریاد     ان لب را بین که این لبت را دم دارد

خداوند از تک سلولیها تا پیچیده ترین موجودات را از وجود خود آفرید اما از روح خود فقط در وجود انسان دمید. نفس دمیده شده در نی نیز بیان گر همین مطلب است درون نی خالی است و صدا در اثر نفسی که در آن دمیده میشود به وجود میاید در حالی که سر نی باز است انتهای دیگر آن نیز در دهان نوازنده است و اگر انسان شخص کاملی باشد صدایی که از درون نی به گوش میرسد صدای خدا خواهد بود. انسان نیز مانند همین نی است وقتی که شخص انسان کامل میشود با خلاصی از خویشتن خود در واقع از خود خالی میشود. او صدای خدا میشود آیینه خدا میشود و به تعالی میرسد با خدای خود یکی شده و به کمال میرسد.

مراسم سماع بیانگر داستان خلقت روح متعالی مرسوم به نور محمد (ص) است که با فرمان باش (یعنی شروع هبوط آدمی )اغاز می شود و بعد از خروج یک انسان کامل می شود.

 ضرب آهنگ مضاعف دف بیانگر فرمان باش است که خداوند در زمان خلقت جهان صادر کرد و به دنبال آن نوای نی نماد دم قدسی است که با این فرمان بعد از هبوط نور خداوند به جهان به جسمهای بی جان جان بخشید. پس از نوای نی شیخ و درویشان به عنوان جسمهایی که با این دم قدسی جان گرفته اند با دستهایشان زمین را لمس میکنند این عمل نشانه اراده آنها به انسان کامل شدن و تکمیل فرمان باش به عنوان انسانهایی است که قدم در راه کشف حقیقت گذاشته اند.


نوشته شده در پنج شنبه 87/10/26ساعت 1:55 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


دانش را بجویید تا راه یابید . [امام علی علیه السلام]
نوشته شده در یکشنبه 87/10/15ساعت 1:46 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


هر که خود را بزرگوار دید شهوتهایش در دیده وى خوار گردید . [نهج البلاغه]
نوشته شده در یکشنبه 87/10/15ساعت 1:42 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


خدا را فرشته‏اى است که هر روز بانگ بر مى‏دارد : بزایید براى مردن و فراهم کنید براى نابود گشتن و بسازید براى ویران شدن . [نهج البلاغه]
نوشته شده در یکشنبه 87/10/15ساعت 1:42 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


 در بیمارستانی، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعداز ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود.اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعتها با یکدیگر صحبت می کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می زدند.

هر روز بعداز ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، می نشست و تمام چیزهایی که بیرون از پنجره می دید، برای هم اتاقیش توصیف می کرد. بیمار دیگر در این مدت یک ساعت، با شنیدن حال و هوای دنیای بیرون، روحی تازه می گرفت.

این پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبایی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه شنا می کردند و کودکان با قایقهای تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان کهن، به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دوردست دیده می شد. همان طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می کرد، هم اتاقیش چشمانش را می بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می کرد.

روزها و هفته ها سپری شد.

یک روز صبح، پرستاری که برای حمام کردن آنها آب آورده بود، جسم بی جان مرد کنار پنجره را دید که در خواب و با آرامش از دنیا رفته بود.پرستار بسیار ناراحت شد و از مستخدمان بیمارستان خواست که آن مرد را از اتاق خارج کنند.

مرد دیگر تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد و پس از اطمینان از راحتی مرد، اتاق را ترک کرد.

آن مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره او توانست این دنیا را با چشمان خودش ببیند.

در کمال تعجب، او با یک دیوار مواجه شد


نوشته شده در یکشنبه 87/10/15ساعت 1:27 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


عشق یک آینه است و رابطه واقعی، آینه ای است که در آن دو عاشق چهره یکدیگر را می بینند و خدا را باز می شناسند.این راهی به سوی پروردگار است. ·خنده دقیقاً همان پایه عبادت است.جدی بودن هرگز عابدانه نیست و نمی تواند  باشد.جدی بودن از منیت است، و باعث ایجاد خیلی از بیماری هاست. ·زندگی به هیچ روی اسرار آمیز نیست. زندگی بر برگ برگ درختان و بر تک تک شنهای ساحل دریا نوشته شده است. زندگی در هر یک از انوار زرین آفتاب گنجانیده شده است.به هر چه برمی خوری زندگی است، با تمام زیبایی اش. ·من ذهنی را کامل یافته می خوانم که ظرفیت حیرت کردن را حفظ کرده باشد. ذهنی بالغ است که مدام به شگفتی در آید، از دیگران، از خودش، از هر چیزی. زندگی حیرتی است همیشگی. ·دو دستی چسبیدن به هر چیز نشانگر بی اعتمادی است. اگر به زن یا مردی عشق می ورزی و دو دستی به او چسبیده ای، این به تمام معنا نشان می دهد که اعتماد نمی کنی. عشق هرگز قادر به تملک نیست. عشق آزادی بخشیدن به دیگری است. عشق هدیه ای بدون قید  و شرط است، عشق معامله نیست. ·هر لحظه را چنان زندگی کن که گویی واپسین لحظه است.و کسی چه می داند، شاید که واپسین  لحظه باشد. ·عشق، نخستین گام به سوی کبریاست و تسلیم، آخرین گام.و این دو گام کل سفر است. ·اگر عشق بورزی،بیشتری، اگر کمتر عشق بورزی،کمتری، تو همیشه در تناسب با عشقت هستی. تناسب عشقت تناسب بودن توست. ·عبادت تفریح است. بنابر این چنانچه به معبد رفتی و خیلی جدی شدی،معبد را عوضی  گرفته ای. برای خندیدن شادمانی و لذت به معبد برو، برای جشن و سرور به معبد برو. ·مرگ تنها برای آن عده ای زیباست که زندگی خود را زیبا سپری کرده اند،آنان که از زیستن نهراسیده اند،آنان که به قدر کافی شهامت زندگی کردن داشته اند،آنان که عشق ورزیدند،آنان که به رقص در آمدند و آنان که جشن گرفتند. ·در هر کاری که انجام می دهی بی همتایی خویش را به نمایش بگذار.فردیت خویش را عرضه کن. بگذار هستی به تو افتخار کند.آنگاه رندگی،همچون وبالی بر گردن احساس نخواهد شد،زندگی به عطری دل انگیز بدل خواهد شد. ·ما به بال احتیاج داریم.بال های عشق،نه بال های منطق.منطق،تو را به سمت پایین می کشد. منطق تابع قانون جاذبه است.عشق تو را به سوی ستاره ها می برد.به عارف درونت میدان بده و خواهی دید همه چیزهایی که ارزش یافتن را دارند، یافته ای. ·اگر مردم نتوانند کمی بیشتر به جشن و پایکوبی بپردازند، کمی بیشتر آواز بخوانند، کمی بیشتر  لوده باشند،انرژی آنها بیش از پیش به جریان افتاده و مشکلاتشان به تدریج ناپدید خواهد شد.به همین دلیل  من این قدر بر شاد زیستن اصرار دارم.شادمانی تا حد از خود بی خود شدن.بگذار تمام انرژی به شور و شیدایی مبدل گردد و ناگهان خواهی دید که دیگر سر نداری.انرژی گیر کرده در سرت،سراسر به جنبش درآمده،الگوها، تصاویر و حرکتی زیبا می آفرینند و در این حال لحظه ای فرا می رسد که بدنت دیگر جسم سفت و سختی نیست، انعطاف پذیر می شود،جاری می شود.به هنگام شعف و شادی لحظه ای فرا می رسد که مرز تو دیگر آن قدرها واضح نیست،تو ذوب می شوی،با کاینات در هم می آمیزی، مرزها در یکدیگر ادغام می شوند. ·مراقبه دارای هیچ چار چوبی نیست.مراقبه پنجره نیست.مراقبه،تمرکز نیست، مراقبه توجه نیست. مراقبه آگاهی است.مراقبه پاکسازی وجود است.سعی در یافتن طراوت وجدانی،سعی در دستیابی به سرزندگی و هشیاری بیشتر. ·کل کاینات یک شوخی است. یک لطیفه است،یک بازی است و روزی که این را فهمیدی به خنده می افتی و آن خنده هرگز متوقف نخواهد شد،همین طور ادامه خواهد داشت. این خنده به سراسر پهنه کاینات گسترش خواهد یافت. ·درختان عاشق زمین اند و زمین عاشق درختان.پرندگان عاشق درختانند و درختان عاشق پرندگان. زمین عاشق آسمان است و آسمان عاشق زمین.سراسر هستی در اقیانوس عظیم عشق به سر می برد. بگذار عشق نیایش تو باشد،بگذار عشق عبادت تو باشد. ·خداوند تجربه فوق العاده ای از نور،زیبایی و شکوه است. خدا واژه نیست. وسعت است،اقیانوس  است بی کرانه که تو چون قطره ای در آن ناپدید می شوی.
نوشته شده در یکشنبه 87/10/15ساعت 1:23 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


  قیمت خودروهای ساخت داخل، تا زمان ارسال این خبر به شرح زیر است :
پراید دوگانه سوز هیدرولیک ، 83000000 ریال ؛
پژو 206 تیپ 2 ، 148000000 ریال ؛
پژو 206 صندوق دار وی یک ، 155000000 ریال ؛
پژو 206 تیپ3 ، 160000000 ریال ؛
پژو 206 تیپ 6 ، 188000000 ریال ؛
پژو 405 ، 143500000 ریال ؛
پژو پارس ، 183000000 ریال ؛
پژو پارس ای ال اکس ، 230000000 ریال ؛
پژو پارس دوگانه سوز ، 188000000 ریال ؛
پژو روآ ، 82500000 ریال ؛
پژو 405 دوگانه سوز ، 145000000 ریال ؛
پیکان وانت ، 73000000 ریال ؛
تندر 90 ، 110000000 ریال ؛
تندر 90 تیپ 1 ، 123000000 ریال ؛
تندر 90 تیپ 2 ، 132000000 ریال ؛
ریو ، 145000000 ریال ؛
زانتیا ، 303000000 ریال ؛
سمند ، 141000000 ریال ؛
سمند ال اکس ، 157000000 ریال ؛
سمند سورن ، 181000000 ریال ؛
ماکسیما ، 400000000 ریال ؛
مگان1600 ، 300000000 ریال ؛
مگان 2000 ، 370000000 ریال ؛
وانت نیسان ، 120000000 ریال ؛
ویتارا ، 425000000 ریال.

قیمت خودروهای وارداتی تا زمان ارسال این خبر به شرح زیر است :
پرادو 2 در 4 سیلندر ، 600000000 ریال ؛
BMW سری 3 ، 980000000 ریال ؛
آزرا ، 500000000 ریال ؛
آونته ، 283000000 ریال ؛
تویوتا کرولا ، 360000000 ریال ؛
تویوتا کمری ،410000000 ریال ؛
تویوتا یاریس ، 270000000 ریال ؛
سانتافه ، 520000000 ریال ؛
سراتو ، 490000000 ریال ؛
سورنتو ، 290000000 ریال ؛
سونوتا ، 400000000 ریال ؛
فولکس گل ، 171000000 ریال ؛
مزدا 3 فول ، 355000000 ریال ؛
مورانو ، 695000000 ریال ؛
وانت مزدا 1800 ، 140000000 ریال ؛
ورنا ، 192000000 ریال .


نوشته شده در پنج شنبه 87/10/12ساعت 11:27 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ می آورد
و گیسوان بلندش را
به بادها می داد
و دستهای سپیدش را
به آب می بخشید
دلم برای کسی تنگ است
که آن دو نرگس جادو را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلش برای دلم می سوخت
و مهربانی خود را نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال
و جنوب ترین جنوب
در همه حال
همیشه در همه جا
آه …
با که بتوان گفت؟
که بود با من و
پیوسته نیز بی من بود
و کار من ز فراقش فغان و شیون بود
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
کسی …
دگر کافی ست….

نوشته شده در چهارشنبه 87/10/11ساعت 1:5 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

فال عشق

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس