یادداشت های یه آسمونی
به سراغ من اگر می آیید پشت هیچستانم پشت هیچستان جاییست پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است که خبر می آرند از گل واشده دور ترین نقطه خاک روی شن ها هم نقش سم اسب سواران ظریفی است که صبح به سر تپه معراج شقایق رفتند پشت هیچستان چتر خواهش باز است تا نسیم عطشی در بن برگی بدود زنگ باران به صدا می آید آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاری است... به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من........
نوشته شده در جمعه 88/9/27ساعت
11:6 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |