باران - یادداشت های یه آسمونی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های یه آسمونی

شیشه ی پنجره را باران شست.
از دل من اما،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
میپرد مرغ نگاهم تا دور
وای، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست.

خواب رویای فراموشیهاست
خواب را دریابم،
که در آن دولت خاموشیهاست.
من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها میبینم،
و ندایی که به من میگوید:
گرچه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است...

... در میان من و تو فاصله هاست
گاه میاندیشم،
- میتوانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری.
دستهای تو توانایی آن را دارد؛
- که مرا،
زندگانی بخشد.
چشمهای تو به من آرامش می بخشد.
و تو چون مصرع شعری زیبا،
سطر برجستهای از زندگی من هستی.
دفتر عمر مرا،
با وجود تو شکوهی دیگر،
رونقی دیگر هست.

میتوانی تو به من،
زندگانی بخشی؛
یا بگیری از من
آنچه را می بخشی...

...گاه میاندیشم،
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی میشنوی، روی تو را
کاشکی میدیدم.

شانه بالا زدنت را،
- بی قید -
و تکان دادن دستت که،
- مهم نیست زیاد -
و تکان دادن سر را که،
- عجیب!
- افسوس
- کاشکی میدیدم!.
من به خود میگویم:
"چه کسی باور کرد.
"جنگل جان مرا
"آتش عشق تو خاکستر کرد؟...


... با من اکنون چه نشستها، خاموشیها،
با تو اکنون چه فراموشیهاست.

چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد

من اگر ما نشویم، تنهایم
تو اگر ما نشوی، خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز بر پا نکنیم
از کجا که من و تو
مشت رسوایان را وا نکنیم

من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر میخیزند

من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی

چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی پنجه در پنجه ی هر دشمن

در آویزد..


نوشته شده در پنج شنبه 88/9/19ساعت 2:56 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


فال عشق

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس