یادداشت های یه آسمونی
ابزارهای مختلف معرفت و مراحل متفاوت آن، هر یک برای خود شرایط و موانعی خاص دارند. شرایط دیدن، سلامت چشم و حفظ فاصله مناسب و صافی هوا و روشنایی فضا و مانند آن است و موانع آن اموری از قبیل بیماری چشم، گرد و غبار، حجاب، تیرگی، تاریکی است، با بودن شرایط لازم و نبود موانع است که چشم کار خود را انجام میدهد و چیز دیدنی را میبیند. قوه عاقله نیز برای تعقل، نیازمند به فضای صاف و پاک از دامهای وهمی و خیالی است و پس از ایجاد شرایط و رفع موانع، نیاز به آن است که سمت نظر و آنچه که مطلوب است مشخص شده و حد وسط مناسب با آن پیدا شود. با پیدا کردن مقدمات لازم و پرهیز از موانع، شرایط درونی عاقله برای تعقل فراهم میگردد. قلب نیز موانع و شرایطی خاص دارد. کار قلب مشاهده حقایق کلی، به صورت اشخاص خارجی است این مشاهده از طریق صیقل دادن قلب و صاف کردن آن حاصل میگردد، قلب علاوه بر صیقل و پاکی از غبار و زنگهایی که مناسب به آن است همانند آینه نیاز دارد تا سمت و جهت خود را نیز تصحیح کند. قرآن کریم در آیات فراوانی به شرایط و موانع معرفت اشاره کرده است: تقوا، عمدهترین شرط معرفت حقایق در قرآن شمرده شده است: «إِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً»(1)، یعنی اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند برای شما فرقان (قوه تمییز حق از باطل) قرار میدهد. این آیه شریفه با اطلاقی که دارد تنها به بیان شرط شهود عرفانی اختصاص نداشته و شرط معرفت برهانی را نیز شامل میشود، به این معنا که تقوا، هم در فهم عقل و هم در شهود قلب مؤثر است، به طوری که ادراک صحیح مفاهیم ذهنی و دیدن حقایق عینی در پرتو تقوا تأمین میگردد. مفاد آیه فوق را اصل کلی مستفاد از آیه سوره «طلاق» نیز تأیید میکند:«وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً.»(2) زیرا معنای آیه آن است که تقوا در هر کاری، روزی انسان را در همان کار افزایش میدهد. یعنی اگر انسان، در معامله کالای مادی، تقوا به خرج دهد و کم نفروشد و غش در معامله نکند، خداوند بر بهره اقتصادی او میافزاید و اگر در تأملات نظری، تقوای علمی را ملاحظه کند، یعنی اولاً: مطالب علمی مبتکران را به خود نسبت ندهد و ثانیاً: در نقل آرای صاحب نظران امین باشد و ثالثاً: تا چیزی برای او حل نشده است به تصدیق یا تکذیب آن مبادرت نکند و رابعاً: قبل از هضم مطلب آن را برای دیگران بیان نکند و خامساً: در مناظره اگر چیزی برای او حل شد آن را بپذیرد و به صحت آن اعتراف کند و در قبال رقیب جدل نکند و از هر گونه مغالطه بپرهیزد، در این صورت در مسائل علمی نیز هرگز گرفتار مشکل نمیگردد. شمول این آیه نسبت به بخش دانش شهودی نیز کاملا مشهود است، گرچه برخی خواستهاند این آیه را تنها بر بخش شهود قلبی حمل کنند ولی اطلاق آن، هم حصول مفهومی را فرا میگیرد و هم حضور عینی را؛ یعنی هم معیار برهان را شامل میشود و هم میزان عرفان را. همانگونه که تقوای الهی عمدهترین شرط معرفت است، محبت دنیا نیز سختترین مانع آن محسوب میشود، به همین دلیل در روایات آمده است: «حبُّ الدنیا رأس کل خطیئهٍ.»(3) یا به تعبیر دیگر: «رأس کل خطیئه حب الدنیا.»(4) در هر صورت، معنای روایت این است که اساس تمامی خطاها محبت دنیا است. محبت دنیا چیزی نیست که تنها مانع تهذیب علمی انسان باشد، بلکه مانع تصویب علمی انسان شده و دانش او را نیز تباه و فاسد میکند. آیات قرآن کریم در موارد بسیاری به موانع معرفت انسان اشاره کرده است. نظیر این آیه: «کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»(5)؛ یعنی سرّ این که آنان حقایق دین را نمیبینند این است که جان آنان را پرده گناه که همان زنگ دل است فرا گرفته، آنچه کسب کردهاند، غبار و چرکی است که صفحه شفاف دل آنها را پوشانده است. برخی از آیات، بعضی چیزهایی را که موجب زنگار بر دل انسان میشود ذکر میکند، مانند: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللهِ أَنَّى یُصْرَفُونَ»(6)؛ آیا آنان را که در آیات خداوند مجادله میکنند نمینگری که به کجا باز گردانیده میشوند؟ منظور آن است که اینها گروهی هستند که تنها به قصد جدال به حضور پیامبر گرامی میآمدند، مشرف میشدند تا تنها حرف خود را بزنند نه آن که سخنی از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشنوند. یا میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلاَّ کِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِیهِ»(7)؛ آنان که بدون برهان به مجادله در آیات خداوند میپردازند در سینههایشان جز کبر، چیز دیگری نیست، آنها هرگز با این بزرگ بینی به جایی نمیرسند. جدل، ناشی از کبر است و کبر چرکی است که صفحه شفاف دل را تیره و تار میکند. آیینه اگر غبارآلود شد هرگز چیزی در آن نمیتابد و چیزی را نشان نمیدهد. حتی اگر آینه توان مشاهده خود را داشته باشد پس از غبار آلود شدن، قدرت دیدن خویش را هم ندارد. همانگونه که زنگار دل مانع شناخت مفاهیم برهانی و حقایق عرفانی است. تطهیر آن از شرایط لازم برای شناختهای یاد شده محسوب میشود: ای ایمان آورندگان! چون خواستید به نماز برخیزید صورتها و نیز دستها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا برآمدگی، مسح کنید و اگر جُنب باشید غسل نموده و پاکیزه شوید، و اگر بیمار بوده و یا مسافر هستید و یا یکی از شما از محل دفع پلیدی آمده است و یا با همسران خود مباشرت کرده و آب نیافتید در این هنگام بر روی زمین پاک، مانند خاک، تیمم کنید و با آن خاک صورت و دستهای خود را مسح نمایید. خداوند در دین برای شما سختی قرار نداده، لیکن میخواهد تا شما را طاهر گرداند و نعمت را بر شما تمام کند، باشد که شکر او را به جای آورید.(8) در این آیه پس از بیان حکم وضو، غسل و تیمم، میفرماید: این فرمان خداوند برای طهارت شماست. کلام پایانی آیه یا بیان حکمت تمام احکام آیه است و یا تنها به قسمت اخیر آیه باز میگردد، در هر دو صورت تیمم را که آخرین حکم از احکام مذکور در آیه است، در برمیگیرد. بنابراین معنای آیه این است که خداود تیمم و خاکمال نمودن دست و صورت را جهت طهارت و پاکی شما وضع کرده است. این بیان به خوبی نشان میدهد که ظاهراً منظور از طهارت در این قسمت از آیه پاکیزگی و تطهیر بهداشتی و طبی نیست؛ زیرا تطهیر، پاکیزگی طبی و بهداشتی گرچه شستشوی با آب را شامل میشود، اما خاکمال کردن دست و صورت را هرگز در برنمیگیرد. به همین دلیل سجده را بهترین حالت نماز شمردهاند، و برترین اذکار را نیز مختص به آن دانستهاند؛ زیرا سجده حالتی است که انسان به خاک میافتد، آدمی هر چه پایینتر رود؛ عظمت خداوند را بهتر درک میکند، انسان در حالت رکوع به همان اندازه که خود را میشکند خداوند را درک مینماید، و ذکر مناسب با این حالت همان تسبیح و ستایش خداوند به بزرگی و عظمت است که عبارت از ذکر شریف «سبحان ربی العظیم و بحمده» است. اما در سجود که نهایت افتادگی و فروتنی انسان است خداوند را در نهایت بزرگی و عظمت میبیند، از این رو ذکر مناسب با سجده که ذکر شریف «سبحان ربی الأعلی و بحمده» است، برتر از ذکر رکوع است؛ زیرا در این ذکر، انسان خداوند را به «اعظم و اعلی» بودن میستاید، تفاوت دو ذکر «اعلی و عظیم» بدان معنا نیست که خداوند لحظهای قبل بزرگ بود و اینک برتر و بزرگتر شده است، بلکه به همان معناست که انسان هر چه پایینتر رود و فروتن شود خدا را بهتر به بزرگی و عظمت درک کرده و میشناسد. تجافی از دار غرور و صعود به سوی نور با رفع موانع و زدودن حجابها انسان قدرت قیام و صعود به سوی خداوند را پیدا میکند. اولین شرط در حکمت به سوی خداوند، آمادگی برای پرش و خیز برداشتن است که از آن به تجافی یاد میکند؛ زیرا تجافی، آن حالت نشستن است که در حین برخاستن به وقوع میپیوندد. این که گفته میشود مأموم برای رسیدن به امام سابق، در حال تشهد تجافی کند به این معناست که نیمخیز بنشیند. پینوشتها: 1- سوره انفال، آیه 29. 2- سوره طلاق، آیه 2. 3- کافی، ج 2، ص 130. 4- همان، ص 315. 5- سوره مطففین، آیه 14. 6- سوره غافر، آیه 69. 7- سوره غافر، آیه 56. 8- سوره مائده، آیه 6. 9- بحارالانوار، ج 95، ص 63، ح2؛ مفاتیح الجنان، اعمال شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان. الف) تقوای الهی
ب) بزرگترین مانع معرفت
زنگار دل و عوامل آن
زدودن زنگار و تطهیر دل