آزمودم، مرگ من در زندگی است// چون رهم زین زندگی، پایندگی است»
- «پرتوعمر چراغی است که در بزم وجود// به نسیم مژه برهم زدنی خاموش است»
- «پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار// غمخوار خویش باش غم روزگار چیست؟»
- «خوردن برای زیستن و ذکر کردن است// تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است»
- «خورش، مرد را از پی زندگیست// نه خود زندگی بهر چرندگی است»
- «دونوبت حذر در خور جنگ نیست// یکی روز مرگ و دوم روز زیست// چو در زینهار قضا خفت تن// به شب نیز بستر به میدان فکن// زبالین و گر مرگ برداشت سر// به سر گو دگر نازبالین مخر»
- «زعمر بر خورد آنکس که در جمیع صفات// نخست بنگرد آنگه طریق آن گیرد»
- «ز من بشنو غنیمت دان جوانی// دوباره نیست کس را زندگانی»
- «زندگی خواهی کرد همسرم!// و خاطره من چون دود سیاهی// پراکنده میشود در باد!// خواهر سرخ گیسوی من!// در قرن بیستم// تلخی مرگ// بیش از یکسال نمیپاید.»
- «زندگی کردن من مردن تدریجی بود// آنچه جان کند تنم‚ عمر حسابش کردم»
- «عارف ز ازل تکیه بر ایام نداده است// جز جام، به کسدست، چو خیام نداده است// دل جز به سر زلف دلارام نداده است// صد زندگی ننگ به یک نام نداده است»
- «عمر برف است و آفتاب تموز// اندکی ماند و خـواجه غره هنوز»
- «عمر کم ، فصل ادب بسیار است// کسب آن کن که تو را ناچار است»
- «مردن آدمی به ناکامی// بهتر از زیستن به بدنامی»
- «و لیکن پا به دانش نِه در این راه// که علم آمد فراوان، عمر کوتاه»
نوشته شده در یکشنبه 87/11/27ساعت
9:41 صبح توسط وحید
نظرات ( ) |
|