یادداشت های یه آسمونی
امشب آسمان بارانیست و باران زیباست باران را دوست دارم و تصور میکنم باران نیز مرا دوست می دارد. باران! این دوست داشتن را دوست می دارم زیرا که پیوندیست بین من و تو پیوندی به وسعت آبی آسمان و سپیدی ابرها. این را می نویسم تا به تو بپیوندم چون پیوند تو نا گسستنی ترین پیوندهاست. باران! تو ای فراتر از همه ی وجود و ای پاک ترین مقدسات آسمانی امشب بر من ببار می خواهم امشب از تمام شبهای عمرم پاک تر بشوم.... بر من ببار می خواهم امشب آخرین شب دلتنگیم باشد. بر من ببارکه شاید از پاکی و روشنایی تو گل وجودم دوباره جان گیرد.گلی که دست پشیمانیم گلبرگهایش را پرپر کرده است. دلم امشب تاریک است شمع وجودش را سردی نفسهای مسافر طرد شده خاموش کرده . امشب جرعه ای عشق می خواهم برای روشنای اش. باران! ای بهترین بهانه برای اشکهای شبانه ی من ای طلوع دوباره عشق بر من ببار و مگذار غبار غم همچنان بر تن خسته ام بماند