یادداشت های یه آسمونی
عشق در لحظه پدید می آید، دوست داشتن در امتداد زمان . عشق معیارها را در هم می ریزد ، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا میشود عشق ویران کردن خویش است و دوست داشتن ساختنی عظیم . عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد، دوست داشتن از شناختن سرچشمه می گیرد عشق قانون نمی شناسد ، دوست داشتن، اوج احترام به مجموعه ای از قوانین طبیعی است عشق فوران می کند چون آتشفشان و شره می کند چون آبشاری عظیم دوست داشتن جاری می شود چون رودخانه بر بستری با شیب نرم . عشق ، دق الباب نمی کند ، حرف شنو نیست ، درس خوانده نیست ، درویش نیست،حسابگر نیست ، سر به زیر نیست ، مطیع نیست ، دیوار را باور نمی کند/کوه نمی کند ، مرگ را باور نمی کند؛ و در آخر سربازی نرفته نیست؛ دشمن هم نیست . *عشق موجی است بی دریا *عشق افسانه ای است گنگ *عشق سوختن وخاکستر شدن است دوست داشتن برتر از عشق است
را باور نمی کند ، گرداب را باور نمی کند ، زخم دهان باز کرده را باور
*عشق لطفی است بی معنا
پرنده را دوست دارم نه در قفس
عشق را دوست دارم نه برای هوس
تو را دوست دارم تا آخرین نفس!!!