یادداشت های یه آسمونی
و ان لحظه بود که عشق گمشده خود را یافتم و ان دم بود که باران عشق برایم معنای دیگری پیدا کرد شاید تو همان عشق کودکی باشی که در سبزینه خاطراتم نهفته بودی شاید هم ان سیب سرخ اکنون رنگین کمان هفت برایم هفتاد رنگ دارد و شاید هم به همین سادگی از پس تاریکیها بیرون امدم و این ارامشی بود در میان غوغا شاید تو یکی از خاطرات شیرین نه ان ستاره یلدا باشی یا ان ارزوهای گمشده تو ان عشق ابدی هستی که در خانه امید دلم جا باز کردی
چند گاهی است که با تو اشنا شدم
نوشته شده در پنج شنبه 87/5/17ساعت
1:5 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |