یادداشت های یه آسمونی
یک نوازش میزد آتش بر دل هر بیقرار یک سخن، پویائی یک بستر گل پوش داشت خندهها بوی خوش عشق و محبت داشتند چشمها گیرائی یک چشمه خودجوش داشت ای که آغوشت ز سردی میزند پهلو به غم یاد آن روزی که آغوشت تب آغوش داشت
نوشته شده در جمعه 87/3/10ساعت
10:20 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |