یادداشت های یه آسمونی
-=از آنجا که در نظامی حقوقی خانواده در اسلام بعضا تفاوتهایی بین حقوق زن و مرد به چشم میخورد، سبب گردیده تا برخی از مغرضان یا ناآگاهان در علت این تفاوت حقوقی بین زن و مرد، آن را تبعیض و ظلمی علیه زنان، قلمداد کرده بدین ترتیب دین اسلام را زیر سوال ببرند. در اینجا برای روشن تساوی یا تشابه حقوق زن و مرد، در اسلام، با ذکر مقدمهای مبنی بر اینکه جوامع مختلف در این زمینه چه برخوردی با زن داشتهاند و اینکه آیا پیوسته در آن جوامع غیراسلامی زنان واقعا در تساوی یا تشابه مردان از حقوقشان برخوردار گشتهاند به بیان جایگاه زن در نظام اسلام میپردازیم.=-
موقعیت زن در مناطق دنیا در گذشته
با زن همیشه و در اکثر نقاط دنیا تا قبل از وضعیت به ظاهر مترقی فعلیتش، به صورتهای مختلف به عنوان موجودی طفیلی، بدون حق و یا با کمترین حق برخورد شده است چه در جوامع متمدن آن زمان یا در جوامع غیر متمدنش. به عنوان نمونه در اقیانوسیه زن از غذا خوردن با شوهرش ممنوع بوده و شوهرش با کمترین بهانهای تا سر حد مرگ میزده است، در جزایر مارکینز غذاهای لذیذ از قبیل گوشت مرغ و خوک، نارگیل، گردو که غذاهای الهی نامیده میشدند مخصوص خدایگان و مردان بوده است و زنان نباید استفاده میکردند در بیرمانی شوهر حق دارد زنش را به عنوان قرضش به طلبکار بدهد و علاوه بر آن شوهر زنش را به نام کنیز و خدمتکار و در مقابل زن شوهرش را با ارباب و عالیجناب صدا میزند و در عربستان جاهلی بعضی از قبایل سر دختران تازه شده را میبردیدند، بعضی دیگر از کوهها به پائین پرتاب کرده و بعضی قبایل غرق میکردند و گروهی نیز زنده بگور مینمودند.
جایگاه زن در جوامع متمدن آن زمان
جوامع متمدن آن روزگار نیز دست کمی از موارد یاد شده نداشته تا جائیکه پدر حق تصمیم گیری در مورد ادامه زندگی فرزنده تازه متولد را داشته و همچنین میتوانسته به زندگی هر یک از اعضا خانواده و مخصوصا زن خودش خاتمه دهد. فقط پسران ارث داشته و دختر و زن متوفی حقی از ارث نداشتند. در رم قدیم زن و دختر دارای کوچکترین شخصیت و اختیاری نبوده و دختران و زنان مانند سایر اشیایشان قابل خرید و فروش بودند، زن مالکیت، معاشرت، رفت و آمد و حتی حق زندگی نداشته در انتخاب شوهر و بهیچ وجه نظر زن مهم نبوده است.
در یونان
در یونان چون هدف از ازدواج، ادامه نسل توسط پسر میباشد، بدور انداختن زنی که فرزند پسر نمیزاید امری عادی بوده و هیچ وقت به عنوان شریک زندگی مطرح نبوده است و با اعتقاد بر اینکه زن دارای روح جاودانه انسانی نیست میگفتند حق ندارد و بعد از مرگ شوهرش زنده بماند که سوزاندن زنده زن با جسد شوهرش در برخی از مناطق آن زمان اثبات این حرف است. در کشورهای اسکاندیناوی تا چند صد سال پیش دختران از ارث محروم بودند.
در ایران
در ایران نیز دختر حق انتخاب شوهر را نداشته است. به دلایل نژاد پرتستانه ازدواج با بیگانه ممنوع بوده، تا جائیکه برای رهایی از این بن بست، ازدواج با محارم را قانونی اعلام کرده بودند که ازدواج بهرام چوبین با خواهرش نمونهای از اینهاست و طلاق بدون هیچ مصلحتی و رعایت طرفین به خواست مرد صورت میپذیرفت و زن حق مستقل اقتصادی نداشته است.
جنبش فمنیسم
این محرومیتهای یاد شده در طول تاریخ در حق زن، سبب ایجاد جنبش فمنسیم در قرن بیستم برای بدست آوردن حقوق زنان با شعار آزادیهای زنان از یک سو، و برابری و تساوی او با مرد از سوی دیگر بود. اما این نهضت بدلیل اینکه با احساسات توام بوده و از مبانی و پایه های عقلانی و علمی بی بهره بود، هر چند حقوق زیادی برای زنان ثابت کرد اما در مقابل یک سری بدبختی و اسارتهای جدیدی را برای وی به ارمغان آورد. به عنوان مثال هر چند مالکیت زن به رسمیت شناخته شد و در ظاهر به نفع زنان بود و یکی از حقوق از دست رفته خویش را به دست آوردند اما در واقع با گسترش تکنولوژی و تاسپس کارخانههای بزرگ و نیاز به نیروی فراوان با کمترین هزینه، از زن به عنوان کارگر استفاده گردید و به بهانه برابری با مردان، کارهای سنگین صرفا مردانه را بدون توجه به وضعیت جسمی و فیزیولوژی زن به گردن وی انداختند و از سویی دیگر با شعار آزادی در جامعه، او را از قید و بند اخلاق جدا ساخته تا جاییکه بنام آزادی، در ادارات و کارگاهها بصورت آرایش کرده و خودنمایی، وسیله تامین شهوات مردان گردیدند. در واقع نهضت فمینیستی نه تنها نتوانست زن را به حقوق خود برساند که هیچ، بلکه سبب اسارت به شکلی تازه گردید.
این بود وضعیت زنان در رابطه با تساوی و یا تشابه حقوقش در دنیای غیر اسلام که با مقدمه فوق بهتر میتوان این مسئله را در اسلام توضیح داد و آن اینکه همچنانکه در بالا اشاره گردید در اکثریت جوامع غیر اسلامی زن را طفیلی مرد میدانند و شخصیتی جدا قائل نیستند اما در اسلام و قرآن تصریح شده به همان اندازه که مرد دارای ارزش است زن نیز دارای ارزش است نگاه قرآن به زن و مرد یک نگاه متفاوت از سایر نگاه هاست چرا که در آن نگاهها جنس زن را جدای از جنس مرد میدانند در حالیکه در قرآن زن و مرد دو صنف از یک نوع میباشند به عبارت سادهتر همچنانکه مرد از خاک آفریده شده، زن نیز از خاک آفریده شده بر عکس جوامع دیگر که معتقد بودند زن از دنده چپ مرد خلق شده و قرآن در آیه یک سوره نساء خط بطلان بر این نظریه کشیده و اعلام میدارد که شما را از نفس واحدی خلق کرد و زن او را (حوا) از او پدید آورد " که در متن عربی این آیه مراد از نفس واحده – حضرت آدم و مراد از زوجها حضرت حوا و مراد از کلمه منها، من جنسها میباشد یعنی خداوند حضرت حوا را از نوع و جنس حضرت آدم خلق نمود که آیات 6 سوره زمرد و 189 اعراف نیز با کمترین اختلاف به این مطلب تاکید میورزند پس زن و مرد از نظر نوع خلقت در نگاه قرآن از یک جنس میباشند برخلاف نظر عهدین که قائل به آفرینش زن از دنده چپ مرد میباشد.
اشتراک و تفاوتها
اما آشکار است که زن و مرد با وجود اشتراک در نوع خلقتشان، چون دو صنف از یک نوع میباشند یعنی در انسانیت مشترک میباشند و در نگاه اسلام زن، انسانی همانند مرد میباشد چرا که انسانیت انسان به روح وی بستگی دارد نه بر تن او. اما چون هم صنف نبودن اینها، سبب بروز تفاوتهایی در وضعیت بدنی و روحی اینها گردیده نگاهی گذرا به مشترکات زن و مرد و سپس تفاوتهای این دو صنف میاندازیم:
اشتراکات
اشتراک در آفرینش
چون در نگاه قرآن زن، انسانی همانند مرد است و انسانیت چیزی مربوط به جنس و تن نیست این همسانی و اشتراکات را در جنبههای مختلف زن و مرد از جمله در آفرینش این دو گروه میتوان مشاهده کرد، یعنی هم در آفرینش مشترکند و هم از نظر مبدا آفرینش مشترکند یعنی همه زنان مانند همه مردان از آدم و حوا خلق شدهاند همانطور که در ادامه آفرینش نیز یعنی ادامه نسل همهشان آفریده شده از یک واقعیت میباشند که از آن به نامهای ماء، طین، تراب، نطفه، نطفة، امشاج و علق و ... یاد شده است.
اشتراک در هدف آفرینش
از نظر هدف آفرینش نیز زن به خاطر همان هدفی آفریده شده که مرد آفریده شده است که آیه 56 سوره ذاریات بیان میدارد که ما جن و انسان را نیافریدیم جز اینکه مرا بپرستند تا بواسطه آن به کمال برسند، و علاوه بر آن در آیات متعددی در سورههای نساء، توبه، احزاب، فتح، حدید، یس، بقره، به تساوی زن و مرد در بهره مندی از رسیدن به کمال و مقام بندگی، یا ابتلا به انواع عذابها به دلیل مخالفت با دین، اعلام نموده و سرنوشت یکسانی برای مرد مومن و زن مومن و و مرد صالح و زن صالح و برای مرد کافر و زن کافر و مرد مشرک و زن مشکر ترسیم کرده است.
آرامش همدیگر
قرآن همچنانکه زن را مایه آرامش مرد معرفی نموده در مقابل مرد را نیز سبب آرامش زن معرفی نموده، و به گونهای مطرح نموده که با وجود نیاز زن و مرد به یکدیگر آنها را طفیلی یکدیگر معرفی ننموده بلکه استقلال هر کدام را مورد توجه قرار داده است. و با این بیان روشن نموده که وقتی زن و مرد از نظر آفرینش یکسان باشند به طور طبیعی از ارزش انسانی مساوی نیز برخوردار خواهند شد و در نتیجه موجود درجه دومی نخواهیم داشت.
استعداد و امکانات
از نظر داشتن استعداد و امکانات نیز با توجه به اینکه از یک ماهیت میباشند از استعداد و امکانات یکسانی برخوردار میباشند یعنی هر دو از روح الهی بهره مند هستند که آیات 29 سوره حجر و 72 سوره صاد بیانگر این مطلب هستند. و علاوه بر آن هم زن و هم مرد از نظر ساختاری در نهایت اعتدالند که آیه 4 سوره تین بیان کننده این مطلب هست که (انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم) و هر دو ابزار شناخت یکسانی برخوردارند (قرار دادیم برای شما گوش و چشم و قلب ... آیه 78 سوره نحل) و هر دو دارای فطرت الهی میباشند
و هر دو اینها یعنی زن و هم مرد طبق آیه 72 سوره احزاب امانتدار الهی میباشند، هر دو طبق آیات 7 و 8 سوره شمس دارای وجدان اخلاقی بوده و همچنین هر دو بر اساس آیه 23سوره بقره یکسان از تعلیم خداوند بهره مند شدند و همچنین بر اساس آیات متعدد قرآنی هر دو دارای قدرت بیان و بالاخره هر دو به طور مشترک و در کنار هم مورد خطاب الهی با تعبیراتی مانند الذین امنوا، الذین کفرا، الانسان قرار گرفتهاند. و علاوه بر آنها از نظر موانع تکامل که ممکن است در سر راه باشند نیز مشترکند مانند نفس اماره و شیطان. (... شیطان برای آدمی دشمنی آشکار است- یوسف -5)
در قرآن هنگام ارائه الگوهای مثبت و منفی از حضرت مریم و مادر عیسی و مادر و خواهر حضرت موسی، آسیه همسر فرعون و دختران شعیب پیامبر و بلقیس ملکه به عنوان الگوهای مثبت به نیکی یاد میکند در برابر از زن نوح، زن لوط زن ابی لهب نیز به زشتی نام برده و آسیه و مریم را به عنوان الگوی مومنین و زنانی همچون همسر نوح و همسر لوط را الگوی کافرین معرفی کرده و در واقع بدین صورت استقلال شخصیتی آنها را چه مثبت یا منفی به نمایش گذاشته است.
اشتراکها و تساوی حقوقی
در اسلام همانگونه که زن و مرد از لحاظ ارزشی حالت تساوی دارند از نظر حقوقی نیز این اصل تساوی مورد تاکید قرار گرفته که بر پارهای از آنها اشاره می گردد:
حقوق اقتصادی
همچنانکه در قرآن زن دارای ارزش شخصیتی و استقلال کامل میباشد، دارای حق مالکیت نیز میباشد در آیه 32 سوره نساء راجع به حق مالکیت زن چنان میفرماید که: "...برای مردان از آنچه کسب کردهاند بهرهای است و برای زنان از آنچه کسب کردهاند بهرهی است" که طبق این آیه انواع ارتباطات و حقوق مالی برای زنان بلامانع معرفی بیان شده و در واقع مالک در آمد و سرمایه خویش میباشند، و همچنین در آیات متعددی استقلال مالیشان به رسمیت شناخته شده است با این بیان که که مردان و زنانی که صدقه میدهند (حدید-18) و "مردان و زنان ... نماز به پا میدارند و زکات میپردازند ... و آیه 35 سوره احزاب (... مردان و زنان صدقه دهنده خدا برای آنان پاداشی بزرگ فراهم ساخته است) و همچنین آیه 33 سوره احزاب ، که همه اینها و آیات دیگری یکی از ویژگیهای زنان مسلمان را زکات و صدقه دادن معرفی می کند بیانگر استقلال مالی زنان در اسلام است چرا که انسان باید مالی در اختیارش باشد تا از آن زکات یا صدقهای بدهد. در حالیکه در کتب عهدین زن حق مالکیت ندارد و جزء مایملک مرد حساب میشود که این مطلب در فرمان دهم تورات چنین آمده که: "به خانه همسایه طمع مورز، به زن همسایهات، غلامش، کنیزش، گاوش، الاغش و...)
و ظاهرا در انگلستان نیز تا سال 1850، زنان حقوق شخصی نداشته و مالک اموال، حتی لباسهایی که بر تن داشتند نبودند. در ایران قدیم نیز مثل روم و یونان مرد در استفاده از عواید ملکی زن برخلاف رضایت وی کاملا آزاد بوده زیرا زن هیچ حق مستقل اقتصادی نداشته است.
ارث بردن زنان
در اسلام، همچنانکه مردان از پدرانش ارث میبرند، زنان نیز ارث میبرند در آیه 7 سوره نساء میخوانیم که برای مردان از آنچه پدر و مادر و خویشان بر جای گذاشتهاند سهمی است و برای زنان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای گذاشتهاند سهمی است خواه کم باشد یا زیاد... درست اثبات ارث برای زنان در موقعی بود که نه تنها عرب جاهلی برای زن از ارث حقی قائل نبود حتی جوامع متمدن نیز تا همین اواخر برای زن حقی از میراث قائل نبودند مانند رم که ارث پدر به پسر میرسید و حتی تا سدههای اخیر در سوئد و نروژ و دانمارک دختران دسهمی از ارث نداشتند و طبق کتب عهدین زنان زمانی ارث میبردند که برادر نداشته باشند و علاوه بر آن با مردی از قبیله خود ازدواج کرده باشند.
علاوه بر حقوق اقتصادی و حق ارث، زنان در اسلام از نظر سیاسی نیز دارای شخصیتی مستقل مانند مرد میباشند و نه تنها در مسایل سیاسی و اجتماعی خود داری حق است بلکه در برخی موارد نیز مانند مردان، دارای تکلیف نیز میباشد. که آیه 12 سوره ممتحنه به این مطلب اشاره میکند که "ای پیامبر چون زنان با ایمان نزد تو آیند که با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند دزدی نکنند، زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، بچه های حرامزاده را که پس انداخته با بهتان به شوهر نبندند و در کار نیک از تو نافرمانی نکنند، با انان بیعت کن و..." و اصولا با حفظ حرمت و رعایت عفت، هیچ گونه محدودیتی برای شرکت کردن در فعالیتهای سیاسی وجود ندارد.
حقوق فردی و اجتماعی
و از نظر حقوق فردی و اجتماعی نیز مانند مردان میتوانند به کسب و کار و تحصیل پرداخته مر به معروف و نهی از منکر کنند و از نظر حقوق قضایی نیز به کاملترین صورت تحت پوشش مراجع قضایی میباشند و میتوانند طرح شکایت بر علیه پدر، برادر، شوهر و هر کس دیگری را نموده خواستار اجرای قصاص، حدود، تعزیرات باشند.
زن و حقوق خانواده
از نظر حقوق خانواده نیز، که فقط به مهمترین آن اشاره میکنیم و آن اینکه زن مسلمان میتواند با هر مردی که شایسته است ازدواج کند و ازدواج با کسی که او را در شأن خود نمیداند سرباز زند.
جمع بندی
البته با توجه به مطالب یاد شده اثبات تساوی یا تشابه حقوق برای زن و مرد، این درست نیست که بگوئیم همانگونه که زن و مرد از نظر شرافت و ارزش انسانی برابر میباشند باید از حقو ق مشابه نیز برخوردار باشد چرا که که بین متشابه با مساوی بودن فرق است زیرا شکی نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در شرافت و ارزش انسانی برابریش در حقوق انسانی میباشد و این دلیلی بر تشابه حقوق زن و مرد نمیباشد زیرا تساوی غیر از تشابه میباشد چون تساوی همان برابری است و تشابه یکنواختی میباشد به عنوان مثال ممکن است پدری ثروتش را بطوری متساوی تقسیم کند که سهم هر یک از فرزندان مشابه هم نباشد یعنی این پدر هم مغازه داشته باشد و هم زمین کشاورزی و هم دیگر مستغلات، و در تقسیم ثروتش بر اساس شناختی که از هر کدام از فرزندانش دارد فقط به مساوی بودن سهم همه آنها مثلا نود هزار تومان دارد با لحاظ اینکه به هر کدام سهمی به مبلغ سی هزار تومان خواهند داشت یکی را بر اساس استعدادش مغازه را بدهد و به دیگری بر اساس علاقه وب به کشاورزی زمینهای کشاورزی را دهد و به دیگری مستغلات دیگرش را، در چنین حالتی او در عین اینکه هیچ تشابهی در کارش ندارد اما تساوی را رعایت کرده است. یعنی از لحاظ ارزش مساوی یکدیگرند و ترجیه و امتیازی از این بابت در کار نیست.
پس