مرداد 1387 - یادداشت های یه آسمونی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های یه آسمونی

جلوگیری از بسته شدن هر پنجره ای توی ویندوز:

اگه خواستین سر به سر یه کی بزارین این راه خوبی یه.با این کار هر پنجره ای که باز بشه به این راحتی ها بسته نمیشه.یعنی مثه آدم بشته نمیشه.باید هر پنجره ای رو End Task کنید و خلاصه کلی بدبختی بکشین تا یه پنجره رو ببندین.وارد این مسیر بشین:

HKEY_Current_user\Software\Policies\Microsoft\Internet Explorer\Restrictions

هر کلیدی که نبود,خودتون باید بسازین.به املای کلید ها هم توجه کنید.فاصله بین کلید internet explorer رو هم بزارین.وقتی وارد این مسیر شدین یه دستور از نوع Binaty value بسازید و اسمش رو بزارین nobrowserclose و مقدارش رو هم بزارین 00 00 00 01 .تموم شد.برای غیره فعال کردنش میتونید مقدارش رو 00 00 00 00 بزارین.برای جهت کسب اطلاعات بیشتر در مورد مردم آزاری مطلب بعدی رو بخونین.


نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:18 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


ایجاد محدودیت زمانی برای کاربران در ویندوز xp

در این ترفند جالب شما به عنوان سرپرست (Admin) مى توانید برای ورود سایر کاربران به سیستم محدودیت زمانى قرار دهید.براى این منظور از منوى Start گزینه Run را برگزینید و سپس فرمان cmd را وارد کنید تا به خط فرمان دسترسى پیدا کنید. حالا از دستور net user استفاده مى کنیم.این دستور اگر به تنهائى استفاده شود فهرست کاربران را نمایش مى دهد. اما ما بایستى براى ایجاد محدودیت زمانى از پارامترهاى زیر همراه این دستور بهره گیریم:

net user user-name /time:times اکنون با چند مثال به بررسى بیشتر این موضوع مى پردازیم:

- net user reza /time:M-F,08:00-17:00در این مثال کاربرى به نام رضا مى تواند در روزهاى دوشنبه تا جمعه (Monday to Friday)از ساعت 8 صبح تا ساعت 5 بعد از ظهر واردمحیط ویندوز XP شود.

- net user ali /time:M,4am-5pm;T-F,8:00-17:00 در این مثال کاربری به نام على مى تواند دوشنبه ها از ساعت4صبح تا 5 بعدازظهر وارد محیط ویندوز XP شود.

- net user ahmad /time:all در این مثال احمد مى تواند در هر ساعتى وارد محیط ویندوز XP شود. دقت کنید که شمابا این فرمان نمى توانید کاربرى را پس از اتمام زمان فعالیتش از محیط ویندوز XP خارج کنید و فقط مى توانید برای ورود کاربران محدودیت قرار دهید.


نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:17 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


نمایش یک عکس به مدت 3 ثانیه هنگام ورود به ویندوز xp :

با این کار هنگام ورود به ویندوز xp یک عکس دلخواه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود.وارد مسیر زیر شوید

HKEY_USERS\.Default\Controlpanel\Desktop

در اینجا دستورات زیادی میبینید.یک دستور به نام Wallpaper وجود داره که مقدار اون (none)است.شما باید مقدار اونو به مسیر عکس مورد نظر تغییر بدین.مثلا: D:\flower.bmp سیستم رو restartکنید و نتیجه رو ببینید.اگه نمی خواهید مسیر رو برید.در قسمت Findدر regedit بنویسید wallpaper بعد چندتا از این دستور رو پیدا میکنه. اونی رو که مقدارش رو نوشته (none) همونی است که دنبالش میگردین.


نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:16 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


غیر قابل دسترس کردن رجیستری:

اول اینو بگم که بعد از دست من شاکی نشید.اگه شما بیایید این کار رو انجام بدین دیگه به هیچ عنوان نمیتونید به رجیستری دسترسی داشته باشید و 99%از نرم افزارهایی که بعد از غیر قابل دسترس کردن رجیستری میخواهید نصب کنید , نصب نمیشه.(ولی برنامه هایی که قبلا نصب کردین جواب میدن ولی به احتمال 1% هم ممکنه جواب نده .این درصدها بستگی به نوع برنامه داره نه شانس )یعنی دیگه هیچ فایل اجرایی رجیستری جواب نمیده.مگر اینکه با استفاده از Back Up گرفتن از کل رجیستری (نه به روش Exportکردنا)میتونید system رو به حالت اولیه برگردونید.به نظر من این کار بیشتر به درد کسایی میخوره که نمیخواهند کسی برنامه ای نصب کنه .خوب حالا بریید به مسیر زیر:

HKEY_Current_User\Software\Microsoft\Windows\CurrentVersion\Policies\System

مسیر رو اشتباه گفتم؟نه بابا.باید کلید Systemرو خودتون بسازید.بعد از اینکه کلید رو ساختید یه دستور DWORD Value بسازید.و اسمش رو بزارید DisableRegistryTools و مقدارش رو بزارید 1 .خوب خداحافظی تون رو با رجیستری بکنید و ازش خارج بشید.خدا بیامرزتش.نه بابا چی چی یو خدا بیامرزتش.میشه دوباره رجیستری رو قابل دسترس کرد.راستی با این کار خودش یه مدل ویروسه ها.یعنی میتونید به عنوان یه ویروس ازش استفاده کنید.توصیه برادرانه:قبل از اینکه هر بلایی بخواهید سر این رجسیتری مادر مرده در بیارید برنامه scanregw.exe رو اجرا کنید که خود این برنامه در صورت سالم بودن رجیستری با تایید شما یه نسخه پشتیبان میگیره.


نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:16 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


چی بنویسم وقتی چشام از هجوم گریه خیسه

وقتی هیچ کس نمیتونه گریه هامو  بنویسه

چی بنیویسم وقتی قلبت من و از توو قصه روند

وقتی که به جز یه سایه کسی پیش من نمونده

چی بنویسم وقتی فریاد با سک.ت فرقی نداره

وقتی هیچ کس  نمیتونه تورو پیش من بیاره

شب هم نفسی شب بلند تنهایی

 تو که هم نفسی بگو کجای دنیایی

چی بگم وقتی زندگی بی تو جلوه ای نداره 

وقتی برای بغضم جز شکستن چاره ای نیست

 

 

می سپارم دل به دریا بی خیال

 

 

می شمارم لحظه ها را بی خیال

 

 

گاه در آشفته بازار دلم

 

 

                                                 می شوم تنهای تنها بی خیال

 

 

بی خیال با خود اما با تو من

 

 

حرف هایی دارم اما بی خیال

 

 

 

 

 

تنها کسانی که مارا میرنجانند.

 

 

عزیزانی هستند که همیشه کوشیده

 

 

ایم از ما نرنجند


 پس از

 

آخرین دیدار با دوستانت یادت باشد

 

 

که ، به دوستانی فکر کن که دیگر

 

 

فرصتی برای در آغوش کشیدن

 

 

یکدیگر ندارند


نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:14 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


  • بر مزار پروانه شمعی می گریست / لاله ای دم بر گشودو گفت کیست؟ / انکه تو باران اشکت می شود / حسرتت با اینهمه پروانه چیست

 

  • یه روز یه دل نشست با خودش فکر کرد و گفت سنگ میشم از این به بعد. سنگ شد. رفت میون سنگها نشست اما عاشق سنگها شد

 

  • دل آدما به اندازه حرفاشون بزرگ نیست ولی حرفی که از ته دل باشه می تونه آدم بزرگی بسازه

 

  • اگر همه پنجره ها با من غریبه شوند هراسی نیست ! چشمهایت دریچه ای رو به طلوع آرزوهایم میباشد

 

  • با سیم ناز مژهات یه عمر گیتار میزنم /نگاهتو کوک نکنی من خودمو دار میزنم/چشات اگه رو پنجره طرح ستاره نزنن/دست خودم نیست دلمو به درو دیوار میزنم

 

  • اگه داخل اطاق تنگ و تاریکی نشستی که دیواراش خونیه یه وقت نترسیا ..... تو قلب منی .... دوست دارم

 

  • اون تویی… اونی که صورتم رو نوازش میکنه تویی... اونی که شبها لپم رو قرمز میکنه تویی... اونی که صداش تا صبح تو گوشمه تویی...ای پشه آخر یه روز می کشمت

 

  • با سکوتی تلخ درگیرم و میدانم اگر دیگر نیایی، در غروبی سرد وغمبارو پراز تردید می میرم امید بازگشت تو ، مرازنده نگه میدارد وآری تو می آیی! تومی آیی بهانه من، ومی دانم دوباره شاخه های خشک احساسم ، جوانه می زند، لبریز از عشق وشکوه وزندگی وباتوتمام لحظه های تلخ پاییزوزمستان را،تمام لحظه های بی توبودن را ، تمام خاطرات سردو بی روح نبودت را ، شبیه قاصدک دردستهای باد می اندازد ودیگر،به آن فصل پرازدلتنگی وسرما نیندیشد،

 

  • دیدی تا حالا اگر کسی رو دوست داشته باشی دلت نمیاد اذیتش کنی؟ دلت نمیاد شیشه دلش رو با سنگ زخم زبون بشکنی؟ دلت نمیاد ازش پیش خدا شکایت کنی حتی اگر بره و همه چیزو با خودش ببره... حتی اگر از اون فقط های های گریه ی شبانت بمونه و عطر اخرین نگاهش... حتی اگر بعد از رفتنش پیچک دلت به شاخه نازک تنهایی تکیه کنه دیدی؟هر گوشه و کنار شهر هر وقت کسی از کنارت رد میشه که بوی عطرش رو میده چه حالی میشی؟ بر میگردی و به اون رهگذر نگاه میکنی تا مطمئ

 

  • دخترها هر چقدر هم که با هم فرق داشته باشن تو یه چیزی مشترکن....اونم اینه که همشون میگن که با بقیه فرق دارن

نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:12 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


  • خدا گفت : لیلی یک ماجراست. ماجرایی آکنده از من. ماجرایی که باید بسازیش. شیطان گفت: تنها یک اتفاق است بنشین تا بیفتد. آنها که حرف شیطان را باور کردند نشستند و لیلی هیچ گاه اتفاق نیفتاد. مجنون اما بلند شد رفت تا لیلی را بسازد. خدا گفت: لیلی درد است . درد زادنی نو. تولدی به دست خویشتن. شیطان گفت: آسودگی است . خیالی است خوش. خدا گفت: لیلی رفتن است. عبور است و رد شدن. شیطان گفت: ماندن است. فرو ریختن در خود. خدا گفت: لیلی جستجوست. لیلی نرسیدن است و بخشیدن.

  • کاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت کاش می شد دفتر تقدیر عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت

  • هرگاه دفتر محبت را ورق زدی و هرگاه زیر پایت خش خش برگها را احساس کردی هرگاه در میان ستارگان آسمان تک ستاره ای خاموش دیدی برای یکبار در گوشه ای از ذهن خود نه به زبان بلکه از ته قلب خود بگو: یادت بخیر

  • به خدا سوگند عشق معامله بدی است که در آن زندگی ات را به قیمت هیچ می بخشی و آخر سر هم چیزی به نام اعتماد را از تو می گیرند تا شاید خلاصت کنند، اما دریغ از جرعه ای رهایی

  • باز هم غصه ای در دل ما می جوشد باز یک خدا نگهدار در کنار دوستم ماه مارا میدید انگار اینک اما نباید پیش هم ما با شیم انک اما پس از یکی دو سال دوستیه نا قابل دیگر اما باید از هم جدا شویم دوستت دارم ای دوست که تا هر یادگاری دارم از توست

  • من نیم نگاه تورا باخودم بردم یکروزتورادیدم ویک عمرغمت خوردم نفرین به سادگی ام که بی دل تو. به یاد تو روح و جسم خود آزردم

  • شمع بزم شب تارم نشدی.مرحمی بردل زارم نشدی.بارقیبان همدل وپیمانه ای.مستی حال خمارم نشدی.دل اسیروتودوایی به خدا.لحظه ای تاب وقرارم نشدی.ماه هستی وبه رخ بسته نقاب.شمع بزم شب تارم نشدی

  • در همه جای زندگی همنفسم کسی نبود زمین دیار غربت است، از این دیار خسته ام (خسته ام ولی نمی خوام دل بکنم........افسوس

  • خدا اگه میونه این همه ادم بازم نوبت باختن من بود.چرا عاشق شدم؟ می خوام عاشقش بمونم. اگه حق ندارم که ارامش رو کنارش دوباره لمس کنم این حق رو دارم که عاشقش بمونم.بهم گفت تا کی می تونی دوستم داشته باشی؟ گفتم تا همیشه . گفت نمی تونی. ولی من هنوزم عاشقم

  • او گفت به لبه نزدیک شوید انها گفتند ما می ترسیم او گفت به لبه نزدیک شوید.انها نزدیک شدند.او انها را هل داد...انها پرواز کردند

  • تقدیر اگر نخواهد تو روبراه باشی تو روبراه باش و تقدیر را عوض کن

  • دیوانگی"ادامه دادن همان رفتار همیشگی و انتظار داشتن نتیجه ای متفاوت است

  • بازی زندگی اون نیست که تاس خوب بیاریم اینه که تاس بدروخوب بازی کنیم

  • در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

  • فراموش کن چیزی را که نمیتوانی به دست اوری.............و به دست اور چیزی را که نمیتوانی فراموش کنی

  • می دونی چرا رنگ غروب سرخه؟ چون خورشید وقتی می بینه من وتو با هم دوستیم آتیش می گیر

  • همه گویند که : تو عاشق اویی گر چه دانم همه کس عاشق اویند لیک می ترسم ، یارب نکند راست بگویند ؟

  • وقتی گلدون خونمون شکست !! پدرم گفت: قسمت این بود... مادرم گفت:هیف شد... خواهرم گفت: قشنگ بود... داداشم گفت : کاش دوتا داشتیم...... اما وقتی دل من شکست کسی به فکرش نبود

  • می شه بعضی ها رو مثل اشک از چشمات بندازی......اما نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بعضی ها ازچشمات جاری میشه

  • ای همه وجود من . ای کسی که پا گذاشتی رو قلب من . ای کسی که درو بستی به روی من. درو باز کن دستم مونده لای در

  • یادت می یاد گفتم بهت یه بت چه جوری میشکنه؟ حالا می خوام یادت بدم چی کار کنی که بشکنه وقتی یکی دل نداره یعنی محبت نداره وقتی یکی سنگ میشه یعنی لیاقت نداره گفتی بهش دوسش داری ولی چی شد آخر کار گذاشت و رفت بی واهمه شکست همه قول و قرار وقتی یکی میشه یه بت یعنی باید گذاشت کنار تمام اون قول و قرار تمام اون راز و نیاز بذار بره خیالی نیست یه روز میشه مثل خودت تازه می فهمه که یه بت چیکار با قلبا می کنه فقط کمی صبر می خواد تا ببینی آخر کار همون بت سنگیه ت

  • باز هم مترسک !(2) یه مزرعه ست که دو تا آدم اون وسط وسطش همدیگه را بغل کردن، دو تا آدم که حالا شدن یکی. یه مترسک تنها هم هست که داره اون دو تا را دید میزنه و دلش یه مترسک دیگه میخواد که بیاد و بغلش کنه، یادت باشه یه مترسک براش بسازیم، باشه؟

  • نگاه کن من چه شبنم وار چه شبنم وار به استقبال دستای خزون میرم هراسم نیست از این سرمای ویرانگر برای تو من عاشقانه می میرم

نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:11 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


سعی کن تنها باشی...زیرا تنها به دانیا آمدی و تنها از دنیا خواهی رفت......بگذار عظمت عشق را درک نکنی.....زیرا آنقدر عظیم است که تو را نابود خواهد کرد....بگذار خانه ی قلبت خالی از عشق باشد....زیرا اگر عشقی در آن منزل را بزند به ویرانه های آن هم رحم نخواهد کرد
نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:11 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


اتل متل جدایی،


عروسکم کجایی؟


گاو حسن پریشون،


یه دل داره پرازخون،


عشقم رفت هندستون،


خونه ام شده قبرستون،


یه عشق دیگه بردار،


یه دنیاغصه بردار،


اسمشو بذاربچگی،


تااخرزندگی ...


هآچین وواچین تموم شد،


عمرمنم حروم شد
.


نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:8 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


مرگ من روزی فرا خواهد رسید          روزی از این تلخ وشیرین روزها

روز پوچی همچو روزهای   دگر             سایه ای ز امروزها   دیروزها

مرگ من روزی فرا خواهد رسید              در بهاری روشن از امواج نور

در خزانی خالی از فریاد و شور             یا زمستانی غبارالود و دور

چشمهایم همچو دالانهای دور             گونه هایم  همچو مرمرهای سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود           من تهی خواهم شد از فریاد دور

می خزند آرام روی دفترم                  دستهایم فارغ از افسون شعر

یاد می آرم که در دستان من           روزگاری شعله میزد خون شعر

در اتاق کوچکم پا می نهد                   بعد من با یاد من بیگانه ای

در بر آیینه می ماند به جای              تار موئی نقش دستی شانه ای

می شتابند از پی هم بی شکیب            روزها و  هفته ها و ماهها

چشم  تو در انتظار نامه ای              خیره میماند به چشم راه ها

لیک دیگر پیکر سرد مرا                 خاک میفشارد   دامنگیر خاک

بی تو دور از ضربه های قلب تو          قلب من میپوسد آنجا زیر خاک

لیک:

گور  من  گمنام  می ماند به راه            دور از افسانه های نام وننگ


نوشته شده در شنبه 87/5/5ساعت 4:8 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


<   <<   6   7   8      >

فال عشق

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس