یادداشت های یه آسمونی
و با خود کوله باری از مهر و محبت را به ارمغان اورد امد و در قلبم طوفانی به پا کرد طوفانی که همراه با رنج و ریاضت بود طوفانی که از دریای چشمان تو برخاست و بر ساحل نا امیدی من لنگر انداخت طوفانی که افکار گسیخته ی مرا چون کشتی سرگردان بر روی موجهای اقیانوس چشمانت متلاطم ساخت میدانم که نا خدای این کشتی سر گردان تو هستی!!! میدانم که سکانداری افکار پریشانم را بر عهده میگیری و ان را به جزیره ارامش و اسایش میرسانی محبوب من
عشق با تمام شکوه خود در خانه قلب مرا هم به صدا در اورد
نوشته شده در پنج شنبه 87/5/17ساعت
1:14 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |