یادداشت های یه آسمونی
ای به روی چشم من گسترده خویش شادیم بخشیده از اندوه خویش ای تپش های تن ســــــــوزان من آتشی در سایه ی مژگان من .......................... ای دو چشمانت چمنـزارا ن من داغ چشمت خورده بر چشمان من درد تاریکیست درد خواستن رفتن و خود رابیهوده کاستن سر نهادن بر سیه دل سینه ها سینه آلودن به چرک کینه ها در نوازش نیش ماران یافتن زهر در لبخند یاران یافتن آه ای با جان من آمیخته ای مرا از گور من انگیخته .................. عشق دیگر این نیست خیرگیست چلچراغی در سکوت و تیرگیست
ای شب از رویای تو رنگین شده سینه از عطر توام سنگین شده