یادداشت های یه آسمونی
>یکی خوابش سنگین میشه تختش میشکنه .
بعد از خواب میپره دستش هم میشکنه .
فرداش از مرحله پرت میشه پاش هم میشکنه .
میزنه به سرش سرش هم می شکنه .
خودش رو میزنه به اون راه گم میشه .
کلی اعصابش خرد میشه نوار خالی گوش میده .
فرداش میره نوار مغز میگیره میبینه20 دقیقه ی اولش خالییه .
یه هو میخوره زمین تا خونه سینه خیز میره .
یه روز میخوره به شیشه میگه عجب هوای سفتی .
روز بعد میخوره به دیوار میگه ببخشید .
فرداش بازم میخوره به دیوار وای میسته تا پلیس بیاد .
دوپینگ میکنه برای اینکه کسی نفهمه آخر میشه .
میره لایه اوزون رو میدوزه اون ورش میمونه .
میره پشت بوم میخوابه سردش میشه میره در پشت بوم رو میبنده .
بعد از این همه اتفاق بی هوا از خونه میره بیرون خفه میشه