• وبلاگ : يادداشت هاي يه آسموني
  • يادداشت : باور نکن
  • نظرات : 2 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + .... 
    تو هرگز دلتنگي چشمانم را نديدي

    و تصوير خاموشي قلبم را در روشناي آرزوهايت

    تو فرياد سکوتم را در ميان واژگان روزمره زندگي نشنيدي

    تو فرصتي نداشتي

    براي برداشتن سيب سرخي از دستانم

    فرصتي نداشتي براي باور کردن باورهايم

    جاده ها چنان تو را در خود گرفتار کرده اند

    که لحظه اي توان ايستادن نداري

    تو فرزند سفر بودي

    و من نواده سکوت خويشتن

    ديگر انتظارت را به انتظار خواهم نشست

    برو مسافر

    جاده قدم هاي تو را دلتنگ است