آبان 1387 - یادداشت های یه آسمونی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های یه آسمونی

 

سلام دوستان شاید چندین بار موضوع ??/?? را شنیده باشید، به نظر من ارزش دهها بار شنیدن و مطالعه را دارد، در متن زیر خلاصه ای از بحث ??/?? آورده شده است، امیدوارم کمال استفاده را ببرید.

در سال ???? یک اقتصاددان ایتالیایی به نام ویلفر دو پارتو در حین تحقیق راجع به توزیع ثروت در ایتالیا متوجه شد که ??% ثروت کشورش در دست ??% افراد است، او ??% بانفوذ و ثروتمند را، اقلیت مهم و بقیه ??% جمعیت جامعه را اکثریت کم اهمیت نامید، بسیاری از محققان این پدیده را در امور تخصصی خود مورد بررسی قرار دادند و به نتایج مشابه جالبی رسیدند.

پیشتاز مدیریت کیفیت، دکتر ژوزف جورانکه در سال ???? در آمریکا می زیست، یک اصل جهان شمول را شناسایی کرد و آن را به پارتو نسبت داد، او این اصل را اصل پارتو یا قانون ??/?? نامید.

قانون مذکور یکی از مفیدترین مفاهیم موجود در زمینه مدیریت و زندگی است، به مثال های زیر توجه کنید:

??% سود شما مربوط به ??% از محصولات یا خدمات شماست.

??% بیماران دچار ??% بیماری ها می شوند.

??% انبار شما از ??% لوازم شما پر است.

??% تصادفات مربوط به ??% جرایم رانندگی است.

??% شاخص سهام نربوط به ??% شرکت هاست.

??% مشکلات پرسنلی سازمان شما مربوط به ??% کارکنان است.

جمله طلائی:

??% موفقیت شما مربوط به ??% از فعالیت شماست.

ما اغلب افرادی را می بینیم که در تمام مدت کار می کنند، اما ظاهرا" کار زیادی انجام نمی دهند، اما انجام یک یا دو کار اصلی را به بعد موکول می کنند.

قاعده کلی ??/?? می تواند به عنوان یک یادآوری روزانه در خدمت شما باشد و به ما یادآور شود که ??% زمان و انرژی خود را بر ??% آنچه واقعا" مهم است متمرکز کنیم.

بدین منظور قبل از شروع هر کاری از خود بپرسیم: "آیا این کار در زمره ??% مهم است یا ??% کم اهمیت؟"


نوشته شده در شنبه 87/8/4ساعت 1:32 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.
خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.
خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل توفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.
خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تا در غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.
خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.
  (( دکتر مصطفی چمران))
نوشته شده در شنبه 87/8/4ساعت 1:29 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


بی تو چندین نفس آمد و رفت این گران جانِ پریشانِ پشیمان را ؟

کودکی بودم وقتی که تو رفتی .. اینک مردی است ز اندوه تو سرشار هنوز

شرمساری که به پنهانی چندی است به درد در دل خویش گریست

نشد از گریه سبک بال هنوز آن سیه دستِ سیه داس سیه دل

که تو را چون گلی با ریشه از میان دل من کند و ربود ..



نیمی از روح مرا با خود برد



نشد این خاک بهم ریخته هموار هنوز

ساقه ای بودم پیچیده بر آن قامت مهر .. ناتوان، نازک، ترد

تند بادی برخواست

تکیه گاهم افتاد ..

برگهایم پژمرد ..



بی تو آن هستی غمگین دیگر به چه کارم آمد یا به چه دردم خورد

روزها طی شد از تنهایی مالامال .. شب همه غربت و تاریکی و غم بود و خیال

همه شب چهره لرزان تو بود که از فراسوی سپهر گرم می آمد .. در آینه ی اشک فرود

نقش روی تو در این چشمه پدیدار هنوز ..



تو گذشتی شب و روز گذشت



آن زمان ها به امیدی که تو برخواهی گشت پای هر پنجره مات می نشتم به تماشا //تنها//

گاه بر پرده ی ابر، گاه بر روزن ماه، دور تا دورترین جاده می رفت نگاه، باز می گشتم تنها ..



هیهات ..

چشمها دوخته ام بر در و دیوار هنوز



بی تو چندین نفس آمد و رفت مرغ تنها .. خسته .. خون آلود؟

که به دنبال تو پر پر می زد و سپس می افتاد .. در قفس می فرسود

ناله ها می کند این مرغ گرفتار هنوز .. رنگ خون بر دم شمشیر قضا می بیند

بوی خاک از قدم تند زمان می شنوم



شوق دیدار توام هست چه باک

به نشیب آمدن روز فراز

به تو نزدیکترم می دانم

یک دو روزی دیگر از همین شاخه ی لرزان حیات پر کشان سوی تو می آیم



دوستت دارم .. بسیار هنوز

نوشته شده در شنبه 87/8/4ساعت 1:26 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |


خاتمی با اشاره به علت تردیدش برای نامزدی در انتخابات آتی گفت: باید ببینیم چه کسی بهتر است نامزد انتخابات شود.
وی در دیدار گروهی موسوم به «پویش دعوت از خاتمی» اظهار داشت: معتقدم اصلاحاتی که از آن دم می زنیم باید ضوابط، چارچوب ها، اهداف و روش های روشن و مشخصی داشته باشد تا کسانی که می خواهند به آن بپیوندند بدانند اصلاحاتی که ما می گوئیم چیست؟ امیدوارم هرچه زودتر در این زمینه گام موثر برداشته شود.
رئیس جمهور سابق گفت: اینکه تاکنون برای حضور در انتخابات به تصمیم نهایی نرسیده ام به این دلیل است که معتقدم پیش از آن باید به چند پرسش بنیادین پاسخ گفت. باید بررسی کرد که آیا می توان بدون ورود به قدرت، اصلاحات را در جامعه و کشور نهادینه کرد یا برای پیشبرد اصلاحات در جامعه و ایجاد تغییرات ریشه های فرهنگی و اجتماعی لزوماً باید در قدرت نیز حضور داشت؟ همچنین باید پرسید که ما چه تاثیری در روند به نفع آرمانهای انقلاب و مصالح و خواست مردم می توانیم داشته باشیم؟ حال چه با ورود به قدرت و چه خارج از آن؟
وی افزود: همچنین باید ببینیم که در ایران امروز چه گروه هایی مرجعیت دارند؟ روشنفکران، روحانیت، سیاستمداران و دیگر گروه های اجتماعی به چه میزان در این جامعه نفوذ دارند؟ و برای افزایش مرجعیت هر یک از این گروه ها چه می توان کرد؟ و مهمتر از اینکه چه کسی بهتر است نامزد انتخابات شود، این است که چگونه باید بیاید؟ و بر فرض پیروزی در انتخابات، چه برنامه ای باید داشته باشد و اساساً در شرایط کنونی با ورود به قدرت چه کارهایی می تواند بکند؟
وی در عین حال گفت: من خود را متعلق به نظام می دانم به نظامی که هزینه های جانی و معنوی و مادی زیادی برای دستیابی به آن و حفظ آن داده شده است، به لحاظ اخلاقی و دینی متعهدم. من به این نظام هنوز امیدها بسته ام و به همین دلیل و به خاطر تعهدی که به آن دارم، انتقاداتی که به آن دارم را بیان می کنم
نوشته شده در پنج شنبه 87/8/2ساعت 9:17 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


خبرگزاری انتخاب : محمدعلی رجایی به نقل از یکی از دوستانش می نویسد: گویا سال گذشته، سیده لیلا خاتمی، فرزند آقای خاتمی، در امتحان کنکور فوق لیسانس در رشته‌ای شرکت کرده بود که دانشگاه مربوط برای ده نفر اعلام ظرفیت کرده بود و از قضا ایشان نفر چهاردهم شده بود.

یکی از مسئولان سازمان سنجش که متوجه این امر می‌شود، قضیه را با وزیر وقت علوم در میان می‌گذارد و به او می‌گوید، ما می‌توانیم ظرفیت پذیرش دانشجوی این دانشگاه را در این رشته تا پانزده نفر هم بالا ببریم تا نام دختر آقای رئیس‌جمهور هم جزو اسامی قبول‌شدگان باشد و ماه‌ها تلاش ایشان هم به جایی برسد. وزیر مربوطه هم با این پیشنهاد موافقت می‌کند و به این ترتیب، دختر آقای خاتمی به عنوان ردیف چهاردهم اعلام می‌شود.

رجایی ادامه داده است: این عزیز می‌گفت، یکی از ارادتمندان آقای خاتمی که در سازمان سنجش کار می‌کرد، مراتب را با واسطه‌ای به اطلاع دفتر آقای خاتمی رسانید. شنیده‌ام ایشان پس از آگاهی از این مسئله، ضمن واکنش تند به مسئولان مربوطه، گفته بود: «مگر زمان سابق است که در مملکت، فرزندان مسئولان از امتیازات و عنایت‌های ویژه برخوردار شوند؟» و ادامه داده بود: «در رژیم سابق هم همین‌طور رفتار می‌شد که خانواده‌های هزار فامیلی درست می‌شد و همه امتیازات در دست آنها بود، وی سپس دستور داده بود، ظرفیت به همان تعداد ده نفر اعلام شده قبلی برگردد و نام دختر ایشان را از فهرست قبول‌شدگان حذف شود. دختر ایشان هم سال بعد بیشتر مطالعه می‌کند و دوباره در کنکور شرکت می‌کند. این در حالی بود که کار از کار گذشته و اسامی قبول‌شدگان در روزنامه‌ها اعلام شده بود.

شنیده‌ام دختر ایشان بدون آگاهی از این ماجرا، وقتی با خوشحالی نام خود را در روزنامه‌ها جزو دانشجویان پذیرفته‌شده دانشگاه می‌بیند، با خرید گل و شیرینی به خانه می‌رود و با خوشحالی خبر را به پدر و مادر خود اطلاع می‌دهد، اما از پدرش پاسخ می‌شنود که: «ولی این‌گونه که من فهمیده‌ام، شما قبول نشده‌اید» و آن‌گاه که دخترش با تعجب از این اظهارنظر، نام خود را در روزنامه به او نشان می‌دهد، پاسخ می‌شنود: بله این درست است، ولی پس از این مرحله، کار دیگری هم شد و آن این بود که ... سپس ماجرا را برای دخترش لیلا توضیح می‌دهد.

من نمی‌دانم در آن لحظه بر لیلا چه گذشته است و در دل نسبت به پدرش چه اندیشید، ولی می‌دانم حتی اگر به ظاهر، لحظات و ساعاتی را رنجیده باشد، از آنجا که وی هم از خاندان نجیب مرحوم آیت‌الله سیدروح‌الله خاتمی است ـ که شاید از معدود روحانیونی بود که از وی به عنوان یک روشنفکر دینی نام می‌برند ـ حتما در دل به خاطر داشتن چنین پدری، که عدالت‌گرایی گمنامانه، از ویژگی‌های اوست، خدا را سپاسگزار باشد. همان‌گونه که خواننده این سطور، لابد در پایان این مقال، خدا را به خاطر داشتن چنین روحانیون وارسته‌ای که قدرت هرگز نتوانست آنان را از آرمان‌های اصیل‌شان جدا کند، سپاس گزارد. تا باد، چنین باد.


نوشته شده در پنج شنبه 87/8/2ساعت 9:10 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


رسم این شهر غریب است بیا برگردیم


قصد این قوم فریب است بیا برگردیم


عشق بازیچه شهر است ولی در ده ما

دفتر عشق سفید است بیا برگردیم
نوشته شده در پنج شنبه 87/8/2ساعت 8:59 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


در پی جنجال سال گذشته رسانه های غربی در مورد تصاویر شرکت احمدی نژاد در جریان تصرف سفارت آمریکا، این بار تصاویر جدیدی از آرشیو بیرون آورده شده است تا این ادعا بار دیگر تکرار شود. تصاویر مذکور را یک نشریه روسی منتشر کرده است.
 
به گزارش الف، نشریه تکزاس رینمیکر در مطلبی زیر عنوان "محمود! ما هنوز یکی به تو بدهکاریم" به نقل از نشریه روسی کامرسنت نوشت :در بررسی تصاویر آن روزها، تصویری از یکی از عکاسان روسی حاضر در واقعه یافت شده است که اثبات می کند محمود احمدی نژاد یکی از پاسداران شرکت کننده در این جریان بوده است. به ادعای این نشریه روسی، عکس، محمود احمدی نژاد را در حالی نشان می دهد که با تفنگی در دست، به دیوار سفارت آمریکا تکیه داده و رو به دوربین لبخند می زند.ادعای این نشریه روسی بازتاب نسبتا گسترده ای در نشریات محافظه کار آمریکا داشته است.
عکس مذکور توسط عکاس نشریه "ولست"، اوگنی ژیرنو، گرفته شده است. نشریه روسی می افزاید، با بررسی فیلم های موجود در آرشیو  AP و AFP، صحت عکس مذکور مورد تایید قرار گرفت.
 
نشریه مذکور طی بیانیه ای اعلام کرد با مصاحبه با تعدادی از اعضای سابق سفارت روسیه در آنزمان، حضور عکاس روسی در مقابل دیوار جنوبی سفارت در روزهای گروگانگیری تایید شده است.
 
اضافه می شود، رئیس جمهور سال گذشته ضمن تایید اقدام دانشجویان خط امام در تصرف لانه جاسوسی، حضور خود در این واقعه را تکذیب کرده بود.Posted image

نوشته شده در پنج شنبه 87/8/2ساعت 8:51 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


<      1   2   3   4      

فال عشق

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس