گم شده.... - یادداشت های یه آسمونی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های یه آسمونی

دیر زمانیست که رخ ماه تو را در فراق بودنت گم کرده ام

در نبودت در کنار لحظه ها،لحظه های بی تو را سر کرده ام

لحظه لحظه بی تو بودن در دلم غمها نهاد

بغض سردی در گلویم جا نهاد

غم دور از تو بودن شوق پرواز و پریدن را ز بالهایم گرفت

تک درخت آرزو را از میان باغ رویاها گرفت

در حضورت من دلم تنهاترین تنها نبود

این دل غمزده ی تنهای من آواره ی دلها نبود

شوق دیدار تو دارم بی قرارم چه کنم ؟

پر پرواز ندارم بی امانم چه کنم ؟

کاش فاصله این واژه ی بیگانه در میان ما نبود

لااقل در میان فاصله غصه و رنج و غم و آهی نبود

ای وجودت مشعل را دراز زندگی

ای حضورت در وجود مشکلات چاره ساز زندگی

ای دلم،ای روشنی بخش دل تاریک من

ای غروب غصه ها و مرحم اندوه من

چرا زودترنمی آیی؟

چرا زودتر نمی آیی و لبخند حضورت را بر لبم نمی فشانی

چرا زود تر نمی آیی تو که می دانی با حضورت غصه ها را می نشانی

می نشانی غصه ها را،می فشانی بر دلم عشق و صفا را

می دهی شوق و امید وصال،از فراسوی زمان را

در حضورت جاده ها را سبز سبز،جنگل باغ زمستان را قشنگ،بالها را شوق پرواز و پریدن،غصه ها را شوق دوری،التیام زخمهای رنج و غم،مرهم بغض گلو

زندگی را بدون درد بی قراری طی خواهم نمود.


نوشته شده در یکشنبه 87/4/23ساعت 11:44 عصر توسط وحید نظرات ( ) | |


فال عشق

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب


انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس